افکار نوع بشر و هر عملی که آدمی انجام میدهد، معطوف به ارضاء نیازها و تسکین رنجها است. هر کسی که خواهان درک جنبش های معنوی و علت گسترش آنها است، باید به این موضوع توجه کند. نیروی محرک همه تلاش ها و ابداعات آدمی، هر قدر هم که پیچیده و بدیع باشند، احساس و اشتیاق است. اما کدام نیازها و احساسات باعث ایجاد افکار و عقاید دینی، به وسیع ترین معنای کلمه، شده اند؟ با کمی دقت متوجه میشویم که احساسات و عواطف بسیار مختلفی در پس تفکر و عمل دینی نهفته اند. انسانهای اولیه، دین نخست به سبب ترس به وجود آمده است: ترس از بلایای طبیعی، قحطی، حیوانات وحشی، بیماری و مرگ. چون در آن دوران فهم انسان از روابط علّی رخدادها عموماً بسیار ناقص بوده، انسان بدوی با خلق موجوداتی موهومی که کم و بیش به خودش می مانسته اند و رخدادهای طبیعی را به خواست ها و کنش های این خدایگان نسبت داده است. مردم با تحفه و قربانی سعی در جلب نظر خدایگان و جلوگیری از حوادث ناگوار داشته اند. در اینجا، من درباره ی دینِ ترس سخن می گویم. این دین، البته وحیانی نیست، بلکه شکل گیری و استقرار آن حاصل کار یک طبقه از کاهنان بوده است. کاهنانی که خود را واسطه میان مردم و موجودات عامل این ترسها قرار داده اند و بر این پایه بر مردم استیلا یافته اند. در بسیاری موارد، یک رهبر، یا حاکم یا طبقه ی فرداست، با ترکیب دین و اتوریته ی سکولار سروری یافته اند و به یاری هم، دین را وسیله ی کسب قدرت و شوکت خود کرده اند. انگیزه های اجتماعی، عامل دیگر ایجاد دین بوده اند. پدران، مادران و رهبران اجتماعات انسانی فانی و خطاپذیر هستند. میل به رهبری، عشق و حمایت موجب شده تا انسان مفهوم اخلاقی و اجتماعی خدا را خلق کند. خدایی که امور در ید قدرت اوست؛ حمایت میکند؛ پاداش و کیفر میدهد. خدایی که بسته به محدودیت های چشم انداز معتقدانش، به قبیله یا به کل نوع بشر و حتی به خودش عشق می ورزد و رحمت می بخشد. این خدا رنج ها را تسکین میدهد و روح را پس از مرگ زنده نگه میدارد. انگاره ی اجتماعی یا اخلاقی خدا چنین است. متون یهودی به روشنی دگردیسی دین ترس به دین اخلاقی را نشان میدهد و این دگردیسی در کتب عهد جدید ادامه می یابد . ادیان تمامی مردمان متمدن ، بخصوص شرقیان اخلاقی بوده است . گروش از دین ترس به دین معنوی مرحله ی مهمی در تاریخ بشر بوده است. با این حال، اگر ادیان ابتدایی را صرفاً برپایه ی ترس و ادیان ملت های متمدن را صرفاً بر پایه ی اخلاق بدانیم، بیجهت تعصب ورزیده ایم. حقیقت این است که تمام ادیان ترکیبی از هر دو انگاره [ترس و اخلاق] هستند، با این تفاوت که هر چه حیات اجتماعی مردمی پیچیده تر شده، دین آنان جنبه ی اخلاقی بیشتری یافته است. انگاره ی مشترک در میان تمامی ادیان، قائل شدن به انسان وارگی خداست. تنها افراد و جوامع روشن نگر از این انگاره ی شخص انگارانه ی خدا فراتر رفته اند. نگرش غیرشخصانه به خدا، شاخصه ی سومین مرحله در تاریخ ادیان است که کم و بیش در تمام ادیان دیده میشود، هرچند که شکل ناب آن نادر بوده است. من چنین دینی را دین کیهانی میخوانم. توضیح این مطلب برای کسانی که کاملاً با این مفهوم بیگانه اند و به ویژه برای کسانی که خدا را انسان وار می انگارند بسیار دشوار است . معتقدان به دین کیهانی، پوچی امیال و آمال آدمی را احساس می کنند و به دنبال یافتن استعلا و نظم شگرفی بر می آیند که خود را هم در طبیعت و هم در جهان اندیشه عیان می سازد. چنین کسانی خود را اسیر تجارب منفرد و مجزای زندگی می یابند و سپس می کوشند تا جهان را به صورت یک کل واحد عظیم تجربه کند. منشاء درک دین کیهانی را می توان در مراحل اولیه ی بالندگی ادیان، مثلاً در مزامیر داوود و برخی پیامبران دیگر یافت. بودائیسم، به ویژه در روایتی از آن که در آثار شوپنهاور می خوانیم، حاوی مؤلفه های بسیار نیرومندتری از این نگرش است. نوابغ دینی در تمام دورانها این احساس کیهانی از دین را داشته اند. این احساس جزمیت و تصور انسان وار از خدا را از آنان می زدوده و آنان را از معابد و آموزه های مذهبی مبتنی بر این تصورات گریزان می ساخته است. به همین سبب مردم درتمام دورانها این افراد را به عنوان رافضی یا کافر و بیخدا می شمرده اند؛ البته گاهی هم این روشنگران مقام قدیسی می یافته اند. با این نگرش، می توان کسانی چون دموکریتوس، فرانسیس آسیسی و اسپینوزا را هم مسلک و نمونه های برجسته ای از درک دین کیهانی شمرد. یک دین کیهانی چگونه میتواند از یک فرد به فردی دیگر منتقل شود، در حالی که فاقد مفهوم روشنی از خدا و الهیات است؟ به نظر من یکی از مهم ترین کارکردهای علم و هنر این است که این احساس را در مردم زنده نگه دارند. به این ترتیب، به انگاره ی علمی از دین میرسیم که بسیار با انگاره ی متعارف از دین متفاوت است. هنگامی که با نگاه تاریخی به سیر امور بنگریم، علم و دین را دشمنانی آشتی ناپذیر می یابیم. دلیل این دشمنی بسیار روشن است. کسی که عمیقاً به جهانشمولی عملکرد قانون علیّت باور دارد، هیچ گاه نمی تواند بپذیرد که موجودی فراطبیعی هست که در سیر امور دخالت میکند. چنین شخصی فایده ای در دین ترس نمی یابد و هکذا دین اخلاقی یا اجتماعی را هم عبث می یابد؛ او خدایی را که پاداش یا کیفر میدهد نمیپذیرد چرا که اعمال بشر را معلول علتهای ضروری درونی و بیرونی می داند، پس از دید یک ناظر الهی، آدمی را نمی توان مسئول کنش هایش دانست، درست همان طور که اشیای بیجان را نمی توان مسئول حرکات و سکنات شان دانست. به این ترتیب، برخی علم را متهم می کنند که زیرآب اخلاقیات را می زند. اما این اتهام سزاوار علم نیست. رفتار اخلاقی آدمی باید برپایه ی همدلی، آموزش، پیوندها و نیازهای اجتماعی باشد؛ این اخلاق انسانی هیچ نیازی به مبنای دینی ندارد. نهایت فرومایگی است اگر رفتار آدمی منحصر به ترس از تنبیه یا امید به پاداش باشد. پس به راحتی میتوان فهمید که چرا مراجع دینی همواره با علم سر ستیز داشته اند و عالمان را آزرده اند. به نظر من دین کیهانی قویترین و اصیلترین انگیزه برای پژوهش علمی است. تنها کسانی که زحمت فراوان و فداکاری پیشاهنگان علوم نظری را درک کرده باشند میتوانند نگرش این پیشگامان را دریابند. نگرشی که موجب شده این بزرگان علم، فارغ از دغدغه ی نیازهای روزمره، زندگی خود را وقف پیشبرد علم کنند. وه که اینان چه اعتقاد راسخی به عقلانیت جهان و چه شوق وافری به آشکار کردن ذهن نهفته در جهان داشته اند. بدون این اعتقاد و شوق، کپلر و نیوتون نمی توانستند سالها در گوشه ی عزلت برای کشف اصول مکانیک کیهان بکوشند و خطایای مکانیک سماوی را بزدایند. کسانی که آشنایی شان با پژوهش علمی عمدتاً ناشی از فواید عملی باشد به سادگی در مورد ذهنیت مردمانی که در طی قرون و اعصار زندگی شان را وقف فهم شکاکانه ی رازهای جهان کرده اند ره به خطا می برند. تنها کسانی که حیات خود را وقف اهدافی مشابه کرده باشند می توانند به درستی دریابند که چه نگرشی انگیزه و پیشران این دانشمندان بزرگ بوده و به آنها نیرو و توانی داده تا به رغم شکست های بیشمار از پی جویی حقیقت باز نمانند. این دین کیهانی است که انسان را چنین توانمند میسازد. یک متفکر معاصر گزاف نگفته که در عصر ماتریالیستی ما، تنها دینداران واقعی کسانی هستند که به جهد و تلاش علمی می پردازند.
1- این مقاله نخستین بار در 9 نوامبر 1930 در مجله نیویرک تایمز، سپس در سال 1950 در کتاب " ایده ها و نظرات " به چاپ رسید. همچنین در سال 1949 در کتاب " دنیا، آنگونه که من میبینم " به چاپ رسیده است.
سخنانی از آلبرت انشتین: - من نمیتوانم خدایی را تصور کنم که مخلوقات خود را پاداش یا کیفر میدهد و اهدافش طبق مقاصد ما انسانها شکل گرفته است. چنین خدایی ، بطور خلاصه انعکاسی از ضعف و ناتوانی ما انسانهاست. من همچنین نمیتوانم باور کنم که انسان میتواند پس از مرگ، ورای جسم مادی اش زنده بماند، هر چند که افراد ناتوان بدلیل ترس و جهل چنین افکاری را با خود حمل کنند. البته آنچه درباره ی اعتقادات دینی من گفته اند دروغ است ، دروغی که به طور سیستماتیک تکرار شده است. من به خدایی انسان گونه اعتقاد ندارم و هرگز منکر این بی اعتقادی ام نمی شوم بلکه آن را آشکارا بیان می کنم. نامه روز دهم ژوئن تو را دریافت کردم ؛من در طول حیاتم با هیچ کشیش یسوعی صحبت نکرده ام، من از این گستاخی متحیرم که اینچنین در باره ی من دروغ می گویند. به نظر کشیش یسوعی من بیخدا هستم ، البته، که هستم و همیشه بوده ام. [ در جواب یک شایعه که یک کشیش یسوعی سبب برگشتن انشتین از بیخدایی شده است ] تحقیقات علمی بر این پایه استوار است که همه اتفاقاتی که می افتند توسط قوانین طبیعت تعیین شده اند و این در مورد کنش های مردم نیز صادق است. به همین دلیل یک محقق علمی به سختی میتواند بپذیرد که رخدادها را میتوان با دعا خواندن تحت تاثیر قرار داد، و مثلا با آرزو کردن و تمنا از یک موجود ماورای طبیعت بتوان به تغییری دست یافت . دو چیز بی نهایت است ؛ کهکشان ها و حماقت بشر، که البته در اوّلی شک دارم. |
ساختمانسازی، طلافروشی و یخسازی فوتبالیستها بعد از پایان عمر قهرمانی چه کار میکنند؟ این سوال میتواند سوال ذهنی خیلی از طرفداران فوتبال باشد که دوست دارند از حال ستارههای سالهای قبل باخبر باشند. ورزشکاران بعد از کنار رفتن از ورزش قهرمانی هر کدام به گوشهای میروند بعضیها به عنوان مربی و کارشناس و مدیر در کنار ورزش میمانند و کار را ادامه میدهند اما عدهای دیگر از ورزشکاران در کنار ورزش نمیمانند و به شغلهای دیگر مشغول میشوند، شغلهایی که شاید هیچگاه خود نیز فکر نمیکردند روزی به سمت آنها بروند، فوتبالیستهای نسل قدیم به خاطر نبود پول در زمان فعالیتشان در این رشته بیشتر کارمند سازمانهای مختلف میشدند تا هم شغلی داشته باشند و هم بعد از پایان دوران بازی کردن منبع درآمدی داشته باشند، این در شرایطی بود که فوتبالیستها مربی نمیشدند، اما نسل جدید فوتبال پس از حرفهای شدن فوتبال از سالهای آغاز دههء 70 به بعد پولهای خوب گرفتند و به سمت سرمایهگذاری در شغلهای آزاد رفتند و اکثرا درآمدهای خوبی نیزدارند. مطلب زیر اشارهای است به اینکه برخی از بازیکنان سالهای دور و نزدیک فوتبال ایران: ابراهیم آشتیانی: مدافع راست دههء 40 و 50 پرسپولیس که افتخارات زیادی در عرصهء فوتبال ملی و باشگاهی دارد در حال حاضر استاد دانشگاه است و منبع اصلی درآمد وی هم حقوقی است که از وزارت علوم میگیرد.
صفر ایرانپاک: قبل از اینکه به کشور سوئد برود و اقامت آن کشور را بگیرد، کارمند شرکت مخابرات بوده است، مهاجم سالهای دور پرسپولیس این روزها به شدت مریض است و گویا با مشکلات مالی در سوئد هم روبهرو است
رضا وطنخواه: استاد دانشگاه و کارمند شرکت مخابرات; این بازیکن سالهای دههء 50 یکی از بهترین مهاجمان پرسپولیس بود و حالا با حقوق بازنشستگی روزگار میگذراند.
جعفر کاشانی: بازیکن سابق پرسپولیس در دههء 40 کارمند بازنشستهء وزارت امور خارجه است و هماکنون مدیریت باشگاه استیل آذین را هم عهدهدار است.
همایون بهزادی: مهاجم گلزن سالهای دور پرسپولیس علاوه بر ریاست کمیتهء پیشکسوتان فدراسیون فوتبال، مدرسهء فوتبالی نیز دارد که البته خودش چندان به آن سرکشی نمیکند.
نصرالله عبدالهی: مدافع دههء 50 استقلال و تیم ملی، کارخانهء یخسازی دارد که البته چند ماهی است که این کارخانه تعطیل است و فعالیتی ندارد و کسی نمیداند که سرپرست سابق استقلال در حال حاضر از کجا درآمد دارد.
منصور رشیدی: دروازهبان دههء 50 استقلال هماکنون مربی دروازهبان تیم سایپا است و کمک دوم این تیم محسوب میشود.
سعید مراغهچیان: مدافع، هافبک دههء 50060 استقلال مدرسهء فوتبال دایر کرده است و بسیاری از نوجوانان را در مجموعهء ورزشی انقلاب تمرین میدهد و مدرسهء فوتبال او یکی از شلوغترین مدارس تهران است.
حسین کلانی: مهاجم تحصیلکردهء پرسپولیس که در رشتهء معماری از دانشگاههای آمریکا فارغالتحصیل شده است، این روزها بیشتر در رفتوآمد به آمریکا است هر چند که او به احتمال قوی سرپرست باشگاه استیل آذین خواهد شد.
رضا خاکسار تهرانی: دروازهبان دههء 50060 استقلال در کشور سوئد زندگی میکند و فروشگاه لوازم الکترونیکی دارد که نام آن را فروشگاه آبی گذاشته است.
رضا رجبی: مدافع دههء 60 استقلال هماکنون آنالیزور فوتبال است و یکی از کارشناسان تلویزیون نیز محسوب میشود.
رضا شکوریزاده: مدافع راست شاهین استقلال و تیم ملی در دههء 50060 که به خاطر قیافهء ظاهری جالبش شهرت داشت هماکنون در خیابان گرگان تهران مغازهء طلافروشی دارد و بسیاری از بازیکنان همدورهء او مشتریان گاه و بیگاه او محسوب میشوند
ایرج سلیمانی: هافبک دههء 50 پرسپولیس کارمند بازنشستهء وزارت آموزش و پرورش است و با حقوق بازنشستگی نه چندان بالا روزگار میگذراند.
رحیم یوسفی: هافبک دههء 60 پرسپولیس فعال در امور مستغلات است و در واقع یکی از بسازبفروشهای بنام تهران شده است که چند پروژهء بزرگ را به سرانجام رسانده است.
غفور جهانی: مهاجم تیم ملی کشورمان و باشگاه ملوان در دههء 50 کارمند بازنشستهء گمرک است و البته مربیگری تیمی در انزلی را هم برعهده دارد.
سیدعلی افتخاری: هافبک تیم ملی کشورمان در دههء 60 سال قبل مربی برق شیراز بود، اما وی در دانشگاه به تدریس تربیت بدنی هم اشتغال دارد.
مجتبی محرمی: مدافع چپ جنجالی پرسپولیس در دههء 60 و 70 تا سال قبل مربی پایههای این تیم بود، اما فعلا بیکار است و وضعیت اقتصادی او براساس شایعات چندان مناسب نیست. البته محرمی که گاهوبیگاه مصاحبههای جنجالی میکند دوستان متعددی دارد که از وی حمایت میکنند.
شاهرخ بیانی: هافبک استقلال و تیم ملی در دههء 60 که با رفتنش به تیم پرسپولیس جنجال زیادی به پا کرد روزگار خود را با نشستن پشت دخل یک مغازهء برنجفروشی میگذراند اما برادر او شاهین بیانی دفاع راست و میانی دهههای 60 و 70 استقلال یک مغازهء بستنیفروشی در دو راهی قلهک تهران دارد که کار و بارش بسیار سکه است.
رضا نعلچگر: هافبک دههء 60 استقلال که مدتی هم یکی از مربیهای استقلال بود، فروشگاه لوازم الکتریکی دارد و هیچ ارتباطی با فوتبال ندارد.
فرشاد پیوس مهاجم گلزن پرسپولیس: در دههء 60070 علاوه بر این که مربیتیم هما است، یک مغازه پیتزافروشی هم در خیابان تهران ویلا دارد که میگویند درآمدش بسیار خوب است. مرتضی کرمانی مقام مهاجم دههء 60 پرسپولیس هم بعد از این که از مربیگری شیرین فراز اخراج شد فعالیتش را بر مدرسهء فوتبال خود متمرکز کرده است.
فریبرز مرادی: دفاع دههء 60070 پرسپولیس هم اکنون یک گاوداری نسبتا بزرگ دارد و از شناختهشدههای این حیطه است. مرتضی فنونیزاده مدافع پرسپولیس در دههء 60 هم کارمند کارخانهء بهنوش است و هنوز بازنشسته نشده است.
محمود شافعی: هافبک پرسپولیس در دههء 70 هم اکنون دارای یک مدرسهء فوتبال است.
کریم باوی: مهاجم دههء 60 تیم ملی کشورمان و پرسپولیس که به طور ناگهانی فوتبال را کنار گذاشت همچنان دور از فوتبال است و کار مشخصی ندارد و شایعات حاکی از این است که وی اوضاع مالی بسیار بدی دارد البته با وی مدتی به طور ثابت از تربیتبدنی کرج حقوق میگرفت که گویا این حقوق هم قطع شده است.
مهدی فنونیزاده: هافبک تیم ملی ایران و باشگاه استقلال در دههء 60 مربی تیم کاوه است و از این راه روزگار میگذراند.
عباس سرخاب: مهاجم استقلال در دههء 70 هم اکنون به عنوان مربی تیم انصار بندرعباس مشغول به کار است.
سرژیک تیموریان: هافبک استقلال در دههء 70 که حتی در کشور آلمان نیز بازی کرده هم اکنون مدیر برنامهء برادر خود آندرانیک تیموریان است.
جعفر مختاریفر: هافبک استقلال در دههء 60 شرکت ساختمانسازی در نوشهر دارد که البته فعالیتهای این شرکت چندان گسترده نیست ولی شنیده شده که در آستانهء ورشکستگی است.
علی اکبریان: مهاجم سالهای گذشتهء استقلال و پرسپولیس فعلا شغل خاصی ندارد و در وضعیت به شدت بد مالی است.
مهرداد میناوند: هافبک چپ تیم ملی کشورمان و باشگاه پرسپولیس که از لژیونر بودن پول خوبی نصیبش شده هم اکنون مغازهء بسیار بزرگ عطر و ادکلن در شهرک غرب دارد و یک مغازه هم در کشور دوبی دارد.
سعید نعیمآبادی: مدافع راست پرسپولیس در دههء 60 کارمند شرکت بستهبندی ایران است و یک زندگی بسیار آرام دارد.
محسن عاشوری: هافبک دههء 60 تیم ملی ایران و باشگاه پرسپولیس سرمربی یک تیم دسته سومی تهران است.
جواد منافی: مدافع چپ دههء 70 پرسپولیس که یک تصادف رانندگی او را در اوج فوتبالش از میادین دور کرد هم اکنون مربی تیم امید سایپاست.
در پایان گزارش این نکته را هم در خاطر داشته باشید که بازیکنانی که همراه تیم ملی ایران قهرمان جام ملتهای آسیا و یا بازیهای آسیایی شدهاند هر کدام مبلغ 100هزار تومان حقوق ماهانه از صندوق پیشکسوتان سازمان تربیت بدنی دریافت میکنند و این رقم برای کشتیگیرها و وزنهبردارها به دلیل مدالهای المپیکی بیشتر است و آنها حدود 150 هزار تومان از این صندوق دریافت میکنند. اگر چه همین حقوق ماهانه کمیتهء پیشکسوتان سازمان تربیت بدنی هم خیلی ناچیز است اما بسیاری از پیشکسوتان فوتبال ایران از همین حقوق ناچیز هم محروم هستند و باید راهکاری برای تحت پوشش قرار گرفتن آنها اندیشید |
تیم لسآنجلس لیکرز هفتم اکتبر در اسپانیا با تیم رگال بارسلونا یک دیدار دوستانه انجام میدهد که بخشی از تور زنده NBA در اروپا و با همکاری یورو لیگ است. ستاره لیکرز کوبی برایانت یکی از بازیکنانی است که بیصبرانه منتظر رفتن به بارسلونا و حضور در نوکمپ برای تماشای لیونل مسی است. او که به تازگی قراردادش را با لیکرز تا 2014 تمدید کرده از طریق تلویزیون تمامی بازیهای بارسا را دنبال میکند. او هنوز هم عکسی را که در یک سال و نیم پیش «اسپورت» از لیونل مسی تقدیم کرده بود را در کمد خود در رختکن لیکرز نگه داشته. سایت اسپانیایی «اسپورت» پس از قطعی شدن ورود لیکرز به بارسلونا در ماه اکتبر آینده مصاحبهای تلفنی را با برایان انجام داد.
قبلا به عنوان توریست به بارسا آمده بودید و حالا به عنوان یک بازیکن حرفهای و ستاره لیکرز به بارسا خواهید رفت. بازی برابر تیمی که پوگاسول در آن بازی میکرده حس خاصی دارد؟
بدون شک همین طور است. بارسلونا شهری است که عاشقش هستم و جلوی یکی از قدرتمندترین تیمهای اروپا بازی خواهیم کرد. بسکتبال اسپانیا قوی است و بازیکنان بااستعدادی دارند. تیمملی آنها هم تیمی کامل است که در فینال المپیک پکن قدرت خود را به همه نشان داد. اسپانیا یکی از کشورهایی است که در آن آموزش و تمرینات بسکتبال به بهترین شکل انجام میشود. بازی در آنجا و در حضور هواداران بارسا هم هیجانانگیز خواهد بود.
به نظر میرسد پو هم به اندازه شما برای این دیدار هیجان داشته باشد.
همین طور است. بارسا باشگاهی است که پو در آن کار حرفهای خودش را آغاز کرد. ما تصمیم گرفتیم در آغاز پیش فصل که آمادگی مناسبی داریم با بارسلونا روبهرو شویم.
میدانیم که شما طرفدار لیونل مسی هستید. هنوز عکسی را که «اسپورت» در دیدار قبلی در تیم به شما داده نگه داشتهاید؟
بله، آن عکس را هنوز دارم.
به این خاطر که او هنوز هم ستاره بیرقیب بارساست؟
چیزی که در مورد مسی بهترین بازیکن جهان مرا شگفتزده میکند این است که او به خلق بازیهایی دست میزند که هیچ کس تا به حال ندیده. مسی هنوز هم قابلیت پیشرفت کردن را دارد چون خیلی جوان است.
بازیهای او را از تلویزیون میبینید؟
هر وقت که بتوانم و بازیها و تمرینات لیکرز اجازه بدهد. مثلا او جلوی آرسنال فوقالعاده بازی کرد. او یک پدیده است که برای به دست آوردن توپ یک لحظه هم آرام نمینشیند. با تمام قوا بازی میکند و هر اتفاقی هم که در بازی بیفتد انگار توپ را با چسب به پای او چسباندهاند. دفاع کردن جلوی مسی کار آسانی نیست.
آرسن ونگر مربی آرسنال بعد از بازی گفت که مسی مثل یک بازیکن پلیاستیشن بازی میکند.
تشبیه جالبی است چون مسی بازیکن بسیار خلاقی است. هرگز نمیشود فهمید که با توپ چه حرکتی خواهد کرد و به همین دلیل بازی او برای هواداران غیرقابل پیشبینی و هیجانانگیز است.
بازی بارسا و رئالمادرید را هم تماشا کردید؟
نه فقط خلاصه آن را دیدم. مسی باز هم یک گل زیبا زد.
چطور این قدر به فوتبال علاقهمند شدید؟
من در میلان بزرگ شدم. پدرم آنجا بسکتبال بازی میکرد و فوتبال از همان موقع برایم جذاب بود. بزرگ هم که شدم همواره بازیهای بهترین بازیکنان جهان را دنبال میکردم. سال 2007 که به بارسلونا رفته بودم هم با رونالدینیو دیدار کردم و بعد نوبت به درخشش مسی رسید. او بهترین بازیکنی است که تا به حال دیدهام.
به چهار قهرمانی خود در NBA افتخار میکنید. آیا برای گرفتن قهرمانیهای بیشتر هم انگیزه دارید؟
البته که دارم. میخواهم این فصل هم قهرمان بشوم. وقتهایی که در ماه ژوئن تیم، فصل را با قهرمانی تمام میکند تابستان نمره دیگری دارد چون جشن میگیریم. اگر هم که قهرمان بشویم مثل دو سال پیش که به سلتیک باختیم تابستان بد میگذرد. هر بازیکنی که در NBA بازی میکند به قهرمانی آخر فصل فکر میکند. این تنها چیزی است که به من برای ادامه کار انگیزه میدهد.
فکر میکنید سالهای موفقی را پیشرو خواهید داشت؟
بله، به تازگی تا 2014 با لیکرز تمدید کردهام و اگر به آیندهام امیدوار نبودم هرگز این کار را انجام نمیدادم.
لس آنجلس لیکرز – شماره? -- | |
Shooting Guard | |
متولد | 23 اوت 1978 (34 سال) فیلادلفیا, پنسیلوانیا |
---|---|
ملیت | ایالات متحده آمریکا |
قد | 1.98 سانتیمتر |
وزن | 93 کیلوگرم |
قبل_شروع_فعالیت_حرفه ای | 1996–اکنون |
تیم های قبلی | لس آنجلس لیکرز |
کوبی بین برایانت (زاده? 23 اوت 1978) بسکتبالیست برجسته? آمریکایی، در پست Shooting Guard برای تیم لس آنجلس لیکرز بازی میکند.
او یکی از پرافتخارترین بازیکنان تاریخ ان بی ای به شمار میآید و همواره یکی از ارکان مهم تیم ستارگان All Star بودهاست (تیم ستارگان متشکل از برجستهترین بازیکنان لیگ ان بی ای است و اعضای این تیم با توجه به عملکرد بازیکنان، هر سال تغییر میکند.). او به همراه شکیل اونیل، با تیم لیکرز به 3 قهرمانی، از سال 2000 تا 2002 دست یافت. بعد از جدا شدن شکیل اونیل از تیم لیکرز (فصل 04-2003)، کوبی پایه? اصلی تیم لیکرز به حساب میآید و موفق شد که در سالهای 2009 و 2010 تیم لیکرز را به مقام قهرمانی برساند. کوبی در سال 2006، در مقابل تیم تورنتو رپتورز، با وارد سبد کردن 81 امتیاز، بعد از ویلت چمبرلین، بیشترین امتیاز در یک بازی را به دست آورد که رکورد تازهای در تاریخ ان بی ای به حساب میآید. کوبی برایانت در فصل 08-2007 به عنوان بهترین بازیکن (MVP) ان بی ای انخاب شد و در همان سال، تیم لس آنجلس را به فینال این رقابتها رساند و همچنین با تیم بسکتبال ایالات متحده آمریکا، قهرمان المپیک شد. وی تا کنون دوازده بار در بازی ستارگان یا All Star شرکت داشته و در سالهای 2002، 2007 و 2009 به عنوان بهترین بازیکن این رقابتها انتخاب شدهاست.وی همچنین در سال 2010 به عنوان بازیکن اول از لحاظ کسب امتیاز در تاریخ باشگاه لیکرز معرفی شد.او تا کنون 8 بار در تیم اول منتخب ان بی ای (ALL_NBA FIRST TEAM)و 8 با در تیم اول دفاعی ان بی ای(ALL_DEFENSE FIRST TEAM) قرار گرفتهاست.او همچنین در نظر سنجی سال 2009 که به وسیله دو شبکه ورزشی معروف ایالات متحده (TNTو Sporting News)انجام گرفت، توانست بالاتر از پنج رقیب دیگر خود و با آمار ?54 از کل نظرات، عنوان بهترین بازیکن دهه اخیر(بین سالهای 2000 تا 2009)را از آن خود کند.او تاکنون پنج بار قهرمانی ان بی ای و دو بار عنوان بهترین بازیکن فینال ان بی ای را کسب کردهاست. اسم مستعار او مامبای سیاه است.
سالهای اولیه [ویرایش]
کوبی برایانت در فیلادلفیا، پنسیلوانیا به دنیا آمد. او سومین و کوچکترین فرزند جو برایانت، بازیکن بسکتبال سالهای دور تیم فیلادلفیا 76ers و سرمربی تیم لس آنجلس سپارکس است. جو برایانت در ادامه? فعالیت خود به عنوان بسکتبالیست حرفهای همراه با خانوادهاش به ایتالیا رفت و کوبی در این مدت به دو زبان ایتالیایی و اسپانیایی مسلط شد. کوبی هر تابستان به آمریکا بر میگشت تا در لیگ تابستانی بسکتبال شرکت کند. او از سه سالگی بسکتبال بازی میکرد و در مدت زمانی که در ایتالیا زندگی کرد، به فوتبال هم روی آورد. خود او گفتهاست که اگر در ایتالیا میماند، حتماً به یک بازیکن فوتبال تبدیل میشد. کوبی به تیمهای اینتر میلان و بارسلونا علاقه? بسیاری دارد. مربی فوتبال مورد علاقه? او فرانک رایکارد و فوتبالیست مورد علاقه? او رونالدینیوست. کوبی به همراه خانوادهاش در سال 1991، به آمریکا بازگشت.
دوران دبیرستان [ویرایش]
درخشش کوبی برایانت در تیم دبیرستان لوِر مِریان، در فیلادلفیا، باعث شناخته شدن وی در آمریکا شد. مربی تیم سال دوم او پدرش، جو برایانت بود. کوبی در کمپ آدیداس در کنار هم تیمی آینده? خود یعنی لمار اودم بازی کرد و برنده? جایزه? بهترین بازیکن کمپ در سال 1995 شد. او دوران حرفهای خود در دبیرستان را با جوایز بسیاری از جمله؛ بهترین بازیکن رقابتهای دبیرستانی و جایزه? All American مک دونالدز به پایان رساند. معدل کوبی برای راهیابی به بهترین دانشگاههای آمریکا مناسب بود ولی او، تصمیم گرفت که به لیگ حرفهای ان بی ای بپیوندد.
لیگ حرفهای ان بی ای [ویرایش]
1996 [ویرایش]
کوبی برایانت در این سال به تیم شارلوت هورنتز پیوست ولی بلافاصله مربی وقت تیم لس آنجلس لیکرز، جری وست او را در عوض مدافع قدرتمند خود یعنی ولید دیواچ به تیم لس آنجلس لیکرز آورد.
سه سال اول - 99-1996 [ویرایش]
کوبی در اوایل سال اول چندان به بازی گرفته نشد اما با گذشت زمان، او به تیم اول لس آنجلس لیکرز راه یافت و به عنوان جوانترین بازیکن ان بی ای معرفی شد (بعدها هم تیمی او اندرو باینم این رکورد را شکست.). کوبی در سال 1997 با پیروزی در مسابقات Slam Dunk، طرفداران زیادی پیدا کرد. او با از دست دادن موقعیتهای حساس در بازیهای مهم، فصل را با ناکامی به پایان رساند ولی هم تیمی وقت کوبی، شکیل اونیل از او حمایت کرد؛ شکیل در این باره میگوید: «کوبی تنها کسی بود که جرأت پرتاب توپ را در شرایط حساس داشت.»
فصل دوم برای کوبی بهتر آغاز شد. او در این فصل بیشتر به کار گرفته شد و با بازیهای درخشانش، به تیم ستارگان راه پیدا کرد. بدین ترتیب نام کوبی به عنوان جوانترین بازیکن تیم ستارگان در تاریخ ان بی ای به ثبت رسید.
کوبی برایانت در فصل سوم در همه? بازیهای تیم لس آنجلس لیکرز حاضر بود. دست اندر کاران این تیم که از بازی وی بسیار راضی بودند، با کوبی قراردادی به ارزش 70 میلیون دلار برای شش سال به امضا رساندند. نحوه? بازی کوبی اعجاب برانگیز بود چون به بازی بزرگانی چون مایکل جردن و مجیک جانسون شباهت زیادی داشت. کوبی به همراه تیم لس آنجلس لیکرز به نیمه نهایی مسابقات ان بی ای راه یافت ولی این تیم در مصاف با تیم سن انتونیو سپرز مغلوب شد.
.
.: Weblog Themes By Pichak :.